English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4338 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ox frame U قابی که گوشههای چلیپایی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
balistraria U [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
ballistraria U [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
access panel U پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
in the recesses of the heart U در گوشههای دل
cornering U گوشههای رینگ
corner U گوشههای رینگ
corners U گوشههای رینگ
ingot corner segregation U انفکاک گوشههای شمش
oxygonal U دارای گوشههای تند
bracket U نوعی کروشه با گوشههای صاف
rounding U با منحنی کردن گوشههای تیز
transit compass U الت سنجش گوشههای افقی
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
orthograph U تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
vertical angles U گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
crossed U چلیپایی
cruciferous U چلیپایی
crutched U چلیپایی
trigonous U چلیپایی
crossover U چلیپایی
weaving U همبری چلیپایی
criss-crossed U چلیپایی کردن
cross aisal U راهروی چلیپایی
cross country mill U نورد چلیپایی
cross peaks U پیکهای چلیپایی
criss-crossing U چلیپایی کردن
cross wise U چلیپایی ضربدری
cruciate U رنجیده چلیپایی
crucifer U گیاه چلیپایی
t square U خطکش چلیپایی
criss-crosses U چلیپایی کردن
criss-cross U چلیپایی کردن
tirm oval U پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
cross country mobility U قابلیت حرکت چلیپایی
pectoral cross U چلیپایی روی سینه
criss-crossed U دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses U دارای نقش چلیپایی کردن
st.g's cross U چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
criss-crossing U دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
off diagonal cross peaks U پیکهای چلیپایی خارج از قطر
weeping willow design U طرح بید مجنون [الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
figure eight fake U ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
gammadion U چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
heavy fighting is in progress U دارد
he has a rage for money U دارد
he has worms U دارد
hast U او دارد
has U دارد
chains U دارد.
chain U دارد.
there is a time for everything U دارد
are there any remarks? U دارد
he is ill with fever U تب دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
he has an a. to grind U مقصود دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
he is fifty U تمام دارد
virus U وجود دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
god is U خداوجود دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
viruses U وجود دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
the probability is U احتمال دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
he has an axe to grind U غرض دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
our library is well stocked U خوبی دارد
multungulate U که بیش از دو سم دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
what the odds U چه اهمیت دارد
it is usual with him U عادت دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
walls have ears U گوش دارد
Windows GDI U بیتی دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
it has sides U سه پهلو دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
well and good U باشد چه ضرر دارد
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
biased U آنچه اریب دارد
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
the switch is on U برق جریان دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
significance U معنای مخصوص دارد
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
to bring grist to the mill U نان دراب دارد
There are ticks in every trade . <proverb> U هر کار لمى دارد .
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
delectus U برای ترجمه دارد
back U که یک باتری پشتیبان دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it needs to be done carefully U اینکارتوجه لازم دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
She has a subtle charm. U جذابیت ظریفی دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
it is of frequent U خیلی مورد دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
it askes for attention U توجه لازم دارد
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
and there an end. U و پایان وجود دارد.
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
lengths U خط با طول جر حرف دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
he has Roman nose U او بینی عقابی دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
he is f. of money U پول فراوان دارد
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
likelihood U احتمال کلی دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
It lookes like rain. U هوا خیال باریدن دارد
She is stuffy and conceited. U دماغش باد دارد ( پر افاده )
chaplain U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
He must have a hand in it. U حتما" دراینکار دست دارد
chaplains U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
She is too damned fussy U خیلی ادا واطوار دارد
It is going from bad to worse . U وضع دارد بد ترهم می شود
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed. U شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
My hair is growing. U موهایم دارد بلند می شود
AT Attachment U مگابایت دار ثانیه دارد
It all depends on how things develop. U بستگی دارد چه پیش بیاید
He is distantly related to me . U بامن نسبت دوری دارد
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
He has a ready pen. U قلم شیوا وروانی دارد
The child is going to go to bed. U بچه دارد می رود بخواب
One could be taken up on ones offer. U تعارف آمد نیامد دارد
faulted U فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com